دختری در پراگ

آخرین سنگر سکوت نیست، نوشتن است

دختری در پراگ

آخرین سنگر سکوت نیست، نوشتن است

20 و خورده ای ساله که روی کره ی زمینم (البته اگر به تناسخ اعتقادی ندارید )
پزشکی میخونم در جایی دورافتاده و اگر دنبال من میگردید باید بگم که آدرس من
نوشته ها و شعرها و کتاب ها و خیالاتمه، تجربیات من از رنج ها و غربت ها و عاشقانه هامه!
مرسی که میخونینشون و آدرس سایتم به معنی کسیه که عاشق ماه و ستاره هاست :)

آخرین مطالب
  • ۹۷/۱۰/۱۰
    دی
  • ۰
  • ۰

خب برای خیلی ها منطقی نیست که عشق برای خواستن یک نفر کافی نباشد. برای من ابداً کافی نبود. من بارها برای چشمانت شعر گفتم، خوابت را دیدم. خیالت خوابم را برد و خوابم نبرد. هزاربار آمدم بگویم دوستت دارم و مطمئن شدم که نباید. همانقدر مطمئن که میدانستم دوستت دارم. بارها به دنبال نامت برگشته ام و در گوشه گوشه ی دنیا دنبال خودت گشته ام. میتوانستم بگویم و نگفتم. دوست داشتی بشنوی و نشنیدی، نگذاشتم بشنوی. فراموشت کرده ام اما هنوز مثل گلبولهای قرمز در رگم میدوی. نگفتم دوستت دارم چون نخواستم. نخواستم داشته باشمت. نخواستم چون برای هم نبودیم. آفرینش مربوطی نداشتیم. اما هرچه بود درونت چیزی بود مثل آهنربا و من قطعه قطعه آهن بودم، فولاد بودم، فلز بودم...

من دوستت دارم و ایکاش بدانم کی میمیرم. آنروز حتماً صدایت میزنم.

  • ۹۷/۰۹/۰۶
  • نگار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی